:«ازدواج سنت من است و هرکس از این سنت سرپیچی کند از من نیست»
یعنی مسلمان نیست یعنی از رحمت خدا خارج است و مشمول شفاعت من
نمی باشد.
می دانیم که دین خدا در یک کلام یعنی عهد و وفای به عهد. و قلمروی عملی
این عهد که حداقل و اساس عهد و وفا می باشدهمان ازدواج و تعهد زناشویی
و وفای به حقوق یکدیگراست.این حداقل دین وانسانیت است چراکه آدمی در
این رابطه دچار اشد نیاز است و اگر در این نیاز حیاتی اش متعهد و باوفا نباشد
پس در هیچ رابطه و کار دیگری نمی تواندعهدو وفایی داشته باشد. لذا کسی
که ضد ازدواج است و به هر بهانه ایی از این امر می گریزد و یا آن را به تأخیر
می اندازد در واقع ضد دین خدا و رحمت محمدی است و از حداقل ارزش انسانی
یعنی عهد و وفا گریزان است و انسانی غیرقابل اعتماد است.
فلسفهء گریز از ازدواج به هر توجیهی که باشد اساس کفر است و اساس
عداوت با ارزشهای اخلاقی است و جنگ تن به تن باخداست.زیرادین به معنای
عهدباخدا در نخستین رابطه جدی با یک انسان دیگر آنهم برای نیاز خویشتن
پایه ریزی می شود. و کسی که از این امر گریزان است عهدش با شیطان
است.
یکی از علل اساسی رشد فزاینده تبهکاری و جنون و جنایت در عصرماهمانا
گریز از ازدواج و به تأخیر انداختن آن است. این گریز همانا جنگ بافطرت
خویشتن است و لذا به جنون و خیانت می انجامد.
از کتاب فلسفه آدم و حوا«خودشناسی جنسی»
استادعارف علی اکبرخانجانی
کلمات کلیدی: